سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)

شاعر : سیدپوریا هاشمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : مسمط

در آفـریـنـش نـقـطه پـرگـار زهراست            دل دلـبـر و دلـداده و دلـدار زهـراست
نـاد عـلـی احـمـد مـخـتــار زهـراسـت            روح المعانی مخزن الاسرار زهراست


جنات و تجری تحتها الانهار زهراست

جـمع اند در او هـم نـبـوّت هم امـامت            صـبــر پـیـمـبـر داشـتـن نــور ولایـت
اعـجـاز می‌ریـزد ازو در هـر روایت            مـردانـه در بـین زنـان دارد شـجـاعت

کـرّار مـثل حـیـدر کــرّار زهــراسـت

در سـجـده‌اش الـلـه اکـبـر جـلـوه دارد            زهراست خیری که مکـرر جلوه دارد
در سـورۀ انـسان و کـوثـر جلـوه دارد            یک گوشه از شأنش به محشر جلوه دارد

میزان ما زهراست نور و نار زهراست

در شأن او پیـغـمـبران مانـدند حـیران            هستند خاک چادرش صدها چو سلمان
یک خطبه‌اش کرد ست قومی را مسلمان            خیرش به مردم می‌رسد پیدا و پنـهـان

حاتم بیا!صاحب کرم بسیار زهـراست

نـان شـبـش را داد سـائـل سـیـر بـاشـد            لطف و کرم خوب است دامنگیر باشد
طاقـت نـدارد کس از او دلـگـیـر باشد            می‌خواست در اوج جـوانی پـیـر باشد

سروی که خم گشته به پای یار زهراست

پای علی ماند و درآغـوش خطر رفت            در را زدند و فـاطمه تا پشت در رفت
این راه را با پا که نه! بلکه به سر رفت            تا پـای زخـم سـیـنه و درد کـمـر رفت

بـین شـلـوغی بـا تن تـبـدار زهـراست

در وا شـد اما پـهـلویـش از کار افـتـاد            شـلاق خـورد و بـازویش از کار افتاد
دست حـفـاظ گـیـسـویش از کـار افـتاد            نـقـش زمین شد زانـویش از کـار افتاد

حالا میان یک در و دیـوار زهـراست

فهمید دیگر بر لبـش تاب سخـن نیست            جوری زمین خورده توان پا شدن نیست
یک جای سالم در تـمام این بدن نیست            فـریاد زد فضه بیا روحی به تن نیست

بی‌محسن از کج بودن مسمار زهراست

از بعد این هجـمه قـد زهـرا کـمان شد            در بسـترش افـتاد دیگـر نیـمه جان شد
لاغر شد و یک پوست با چند استخوان شد            گریه میان این زن و شوهـر زبان شد

از درد شب‌ها تا سحر بیدار زهراست

نقد و بررسی